فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Clean Out

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • phrasal verb
    تمیز و مرتب کردن
    • - I spent two hours cleaning out my desk.
    • - دو ساعت صرف تمیز و مرتب کردن میزم کردم.
  • phrasal verb
    بی‌پول کردن، مفلس کردن
    • - The gamblers cleaned him out.
    • - قمار بازان او را حسابی سرکیسه کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد clean out

  1. phrasal verb Clean (especially to tidy by removing the contents)
  2. phrasal verb Empty completely; to remove all money or possessions from

ارجاع به لغت clean out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clean out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clean out

لغات نزدیک clean out

پیشنهاد بهبود معانی