آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Clean Out

معنی clean out | جمله با clean out

phrasal verb

تمیز و مرتب کردن

I spent two hours cleaning out my desk.

دو ساعت صرف تمیز و مرتب کردن میزم کردم.

phrasal verb

بی‌پول کردن، مفلس کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The gamblers cleaned him out.

قمار بازان او را حسابی سرکیسه کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت clean out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clean out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clean out

لغات نزدیک clean out

پیشنهاد بهبود معانی