فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Clean Out

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb

تمیز و مرتب کردن

I spent two hours cleaning out my desk.

دو ساعت صرف تمیز و مرتب کردن میزم کردم.

phrasal verb

بی‌پول کردن، مفلس کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The gamblers cleaned him out.

قمار بازان او را حسابی سرکیسه کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clean out

  1. phrasal verb clean (especially to tidy by removing the contents)
  1. phrasal verb empty completely; to remove all money or possessions from

ارجاع به لغت clean out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clean out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clean out

لغات نزدیک clean out

پیشنهاد بهبود معانی